English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4085 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
initial point U نقطه کنترل هوایی
air control point U نقطه کنترل مسیر هوایی
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air control ship U ناو کنترل حرکات هوایی
high resolution bit mapped display U تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
air traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
air movement section U قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
positive control U کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
supply point U نقطه اماد
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
ammunition point U نقطه اماد مهمات
distribution point U نقطه تقسیم اماد
distribution point U نقطه توزیع اماد
beach dump U نقطه اماد در سر پل دریایی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
supply control U کنترل اماد
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
circulation control U مدار کنترل حرکات
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
control period U دوره کنترل اماد
control level U سطح کنترل اماد
break bulk point U نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
initial point U نقطه سرپل هوایی
assembly U نقطه الحاق هوایی
control period U مدت زمان کنترل و بررسی اماد
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
traffic control U کنترل عبور و مرور
controlled passing U عبور کنترل شده
autumnal equinox U نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
air traffic section U قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
air control U کنترل هوایی
ground nadir U نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی
regulating station U پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
control area U منطقه کنترل هوایی
control zone U منطقه کنترل هوایی
aircontroller U کنترل کننده هوایی
airspace control U کنترل فضای هوایی
air controlman U نگهبان کنترل هوایی
air control party U گروه کنترل هوایی
homing station U رادارهای کنترل هوایی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
intercept point U نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
controlled airspace U فضای هوایی کنترل شده
airspace control U کنترل کردن فضای هوایی
forward air control post U ایستگاه کنترل هوایی جلو
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
control zone U منطقه فضای هوایی تحت کنترل
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
free lance U اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
air traffic regulation and identificatio U سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
freddie U اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
midnight U فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
advisory area U منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
mechanical mouse U mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
coroutine U بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
photo nadir U مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
controlled pattern U بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
fire control U کنترل کردن اتش کنترل اتش
periodic stock check U کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
punctation U نقطه
punctate U نقطه نقطه
punctum U نقطه
spotter U نقطه نقطه
punctulate U نقطه نقطه
ice point U نقطه یخ
dot U نقطه
ellipsis U سه نقطه [...]
dotting U نقطه
punchation U نقطه
ice melting point U نقطه یخ
tittle U نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
prick U نقطه
pricked U نقطه
neel point U نقطه نل
spot U نقطه
point to point U نقطه به نقطه
full stops U نقطه
full stop U نقطه
stpular U نقطه نقطه
spots U نقطه
periods U نقطه
jots U نقطه
period U نقطه
dotty U نقطه نقطه
jot U نقطه
jotted U نقطه
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
speck U نقطه
speckle U نقطه
specks U نقطه
pricks U نقطه
pricking U نقطه
point U نقطه
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1معنی lead lag compensator
1i was rebelling now
2Rowdy
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
2procuring activity
2procuring activity
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com